بچه نگو ...
نفس خیلی شیطنت میکنه جامدادی من کسی جرات نداشت دست بزنه این خانوم خانوما روزی چند بار میرزه و جمع میکنم همین چند ساعت پیش گذاشته زمین منم زیر پامو نگا نمیکممرفتم داخل خودکار و مدادا .... یکم بعد دیدم یه چیز سیاه بغل پام نوک مداد رفته بود تو پام با موچین درآوردیم با مدادا افتاده به جون درو دیوار هرجا مینویسه من پاک میکنم ورداشته پاکن رو همه جا رو پاک میکنه مثل من نمیدونه من دارم هنرنمایی خانوم رو پاک میکنم همین جوری الکی پاک نمیکنم یاد گرفته گرد گیری میکنه دستمال برمیداره چون دستاش روغنی بشه پاک میکنم یاد گرفته با دستمال همه جا رو پاک میکنه آخر سر دستای من رو تمیز میکنه پشت تلفن با همه حرف میزنه تلاش ما ...